|
مشهد مقدس شهر بهشت اشعار مذهبی
|
غربت شهر سامرا، غصه ی هر شب منه عکس خرابی حرم، آتیش به جونم می زنه گرد و غبار حرمت، سرمه چشم نوکرات خیلی غریبی آقاجون، بگو چی شد کبوترات؟ شب شهادت آقا، می خوام یه آرزو کنم کاشکی می شد با مژه هام، مرقدت جارو کنم آقا بذار که جونمو، با هروله فدات کنم آقا بذار که روم بشه، تو قیامت صدات کنم سینه زدن با عاشقات، نماز مستی منه این سینه ی خسته باید، یه روز برا تو بشکنه تو حلقه ی سینه زنی، وقتی برات شور می گیرم پاک میشه زنگار دلم، آینه می شم نور می گیرم این گریه ها روز حساب، توشه ی کوله بارمه این سینۀ کبود شده، مدال افتخارمه بندگی رو یادم دادی، با راه و رسم نوکریت معنی عشق فهمیدم، با اون نگاه دلبریت معجزه کردی آقا جون، که عاشق خدا شدم یه تیکه مس بودم که با، نگاه تو طلا شدم
ای قبله حرم، حرمِ سامرای تو بیتالولای دل حرم با صفای تو قرآن یگانه دفتر مدح و ثنای تو روح ملک کبوترصحن و سرای تو آیینة جمال خداوند سرمدی فرزند پاک چار علی ، سهمحمدی رضوان بدان جلال و شرف سائل درت خورشید سجده برده به صحن مطهرت روح رضاست در نفس روح پرورت نامت حسن نه بلکه حسن پای تا سرت میراث زهد و نور هدایت ز هادیت علم امام هشتم و جود جوادیت معصوم سیزده ولیالله ذوالمنن ابن الرضای سومی و دومین حسن گل ریزد از بهشت به خاکت چمن چمن شرمنده در ثنای تو از کوچکی سخن دُر کلام و لعل لب گوهری کجا وصف ابا محمدنِ العسگری کجا انوار ده امام درخشد ز روی تو یادآور رسول خدا خُلق و خوی تو زیباترین دعای ملک گفتگوی تو مسجود جنّ و انس بود خاک کوی تو بحری که در صدف، دُر جان پرورد تویی در دامنش امام زمان پرورد تویی ویرانة مزار تو مسجود آسمان قبر تو کعبة دل و صحنت مطاف جان زوّار هر شب حرمت صاحبالزمان کوری چشم دشمنت ای قبلة جهان تنها نه سامره، همه عالم دیار توست هر جا رویم در بغل ما مزار توست قبر مطهر تو اگر چه خراب شد یا بر حریم تو ستم بیحساب شد و آن دلربا ضریح نهان در تراب شد هرچند قلب شیعه از این غم کباب شد هر روز قبة تو فروزندهتر شود جاه و جلال و مرتبهات زندهتر شود ای نُه سپهر فرش رفیع عبادتت ای لطف و جود و مرحمت و بذل، عادتت اقرار کرده دشمن تو بر سیادتت یاد آمدم به فصل جوانی شهادتت ای زخم دل هماره فزون از ستارهات از ما سلام بر جگر پاره پارهات با آن که در محاصره بودی تو سالها دیدی ز دشمنان، غم و رنج و ملالها کردند با تو از ره طغیان جدالها دادی به شیعه عزت و قدر و جلالها نور ولایتت ز دل حبس ای شگفت چون آفتاب یک سره آفاق را گرفت داغت به قلب شیعه شراری عظیم شد خون بر دلت ز کینة اهل جحیم شد روح تو در بهشت الهی مقیم شد با رفتن تو حضرت مهدی یتیم شد یا بن الحسن از این همه بیداد، الامان عجّل علی ظهورک یا صاحبالزمان ای عدل تو زوال ستم گستری بیا نادیده کرده بر همه روشنگری بیا ای آخرین دُر صدف کوثری بیا ای نور دیدة حسن عسگری بیا تا کی فراق روی تو آتش به جان زند تا کی به شیعه خصم تو زخم زبان زند ای خوانده جنّ و انس و ملک پیر و مقتدات تو جان جان عالمی و جان ما فدات خُلق علی و خلق نبی جلوة خدات میثم به این دو مصرع نیکو دهد ندات یا صاحبالزمان به ظهورت شتاب کن عالم ز دست رفت تو پا در رکاب کن ******** از ما زمینیان به شما آسمان سلام مولای دلشکسته امام زمان سلام این روزها هزار و دو چندان شکسته ای حالا کجای روضه بابا نشسته ای رخت سیاه داغ پدر کرده ای تنت قربان ریشه های نخ شال گردنت آماده می کنی کفن و تربت و لحد مرد سیاه پوش، خدا صبرتان دهد گویا دوباره بی کس و بی یار وخسته ای این روزها کنار دو بستر نشسته ای انگار غصه دار جراحات سینه ای گاهی به سامرایی و گاهی مدینه ای یک بار فکر زهر و دل پر شراره ای یک بار فکر واقعه گوشواره ای با این که بر سرِ پدرِ دیده بسته ای اما به یاد مادر پهلو شکسته ای آن مادری که بال و پرش درد می کند هم کتف و شانه هم کمرش درد می کند هم بین خانه گفت و شنودش اشاره شد هم آسمان روسریش پر ستاره شد دو ماه و نیم کار حسن مو شکافی و دو ماه و نیم بازوی مادر غلافی و...
موضوعات مرتبط: امام حسن عسگري(ع) [ پنجشنبه نوزدهم دی ۱۳۹۲ ] [ 7:47 ] [ مصطفی محمدزاده ]
[ ]
|
|
| [ طراحی : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] | ||