مشهد مقدس شهر بهشت
اشعار مذهبی

 

وقتِ پذيرايي ات غذا نشود كم

لطفِ تو با حيف و ميل ما نشود كم

هر كه نشد سائل تو باخت وگرنه

دور كرم خانه از گدا نشود كم

بنده زياد است و با نيامدن من

در حرم تو برو بيا نشود كم

عادت ما بر گناه گرچه زياد است

عادت احسان كبريا نشود كم

قهر ز ما آشتي ز بنده نوازان

از سر ما سايه ي خدا نشود كم

حاجت ما در خور خزانه ي تو نيست

هرچه كرم ميكني عطا نشود كم

روز قيامت به آتشم كه بسوزند

در دلِ ما مِهر مرتضا نشود كم

از سر ما هرچه رفت هيچ غمي نيست

سايه ي سلطانِ كربلا نشود كم

شكر، خدا را كه مبتلاي حسينيم

سينه زنِ بيرق عزاي حسينيم

 

(علي اكبر لطيفيان)

 

در طریقت زحمت بسیارها باید کشید

تا تقرب منت جام بلا باید کشید

یار ما بد نیست از ما یک ملاقاتی کند

گه کریمان را به بالین گدا باید کشید

در مسیر دلبر ما چشم پاکی واجب است

گر نظر خورد انتقامش را ز ما باید کشید

نیست توجیه قبولی دیدگان خشک را

ازمیان چاه،گاهی آب را باید کشید

وقت روضه زودتر از هر چه باید گریه کرد

سفره که آماده شد،فورا غذا باید کشید

الدواء عند الحسین و الشفاء عند الحسین

بهر درمان یافتن دست از دوا باید کشید

رفته رفته وقت ما داد به پایان می رسد

تاکه عمری هست ناز یار را باید کشید

رو به قبله کردن ما بین قبر انصاف نیست

صورت ما را به سمت کربلا باید کشید

عاشقان بی کفن ها ،با کفن بیگانه اند

بعد مردن روی ما یک بوریا باید کشید

 

(علي اكبر لطيفيان)

 

**********************************

فعل مرا دیدی ولی چیزی نگفتی

بنده همان بنده ، خدا مثل همیشه

از ما توسل از تو لطف و دست گیری

آقا همان آقا ، گدا مثل همیشه

***

ممنون از اینکه دست ما را رو نکردی

مثل همیشه باز هم ستار بودی

چه خوب شد در معصیت مرگم نیامد

ممنون از اینکه باز با ما یار بودی

***

با این گناهانی که من انجام دادم

باور نمیکردم که دستم را بگیری

تو آن قدر لطف و کرامت پیشه ای که

روزی هزاران بار توبه میپذیری

***

جا مانده بودم تو مرا اینجا رساندی

من خواب بودم تو مرا بیدار کردی

وقتی سحر های مناجاتت نبودم

آن شب به جای من ، تو استغفار کردی

 

***

آن قدر خوبی مرا گفتی به مردم

آنقدر که حتی خودم هم باورم شد

آه ای کرامت پیشه دیدی آخر کار

این مهربانی های تو دردسرم شد

 

***

هر چند از دست خودم دل گیرم اما

احساس دلتنگی در این شب ها نکردم

سوگند بر سجاده خانوم رقیه(س)

من مهربان تر از خودت پیدا نکردم

***

در را به روی ما گنه کاران نبندید

ما هم دلی داریم گرچه رو سیاهیم

گفتند اینجا بار عصیان میپذیرند

دیدیم بیش از عالمی غرق گناهیم

 

(علي اكبر لطيفيان)

*******************

پهن شد سفره ي احسان، همه را بخشيدي

باز با لطف فروان همه را بخشيدي

ابر وقتي كه ببارد همه جا مي بارد

رحمتت ريخت و يكسان همه را بخشيدي

گفته بودند به ما سخت نميگيري تو...

همه ديديم چه آسان همه را بخشيدي

يك نفر توبه كند با همه خو ميگيري

يك نفر گشت پشيمان همه را بخشيدي

اين گنهكاري امروز مرا نيز ببخش

تو كه ايام قديم ، آنهمه را بخشيدي

حيف از ماه تو كه خرج گناهان بشود

تو همان نيمه ي شعبان همه را بخشيدي

داشت كارم گره ميخورد ولي تا گفتم

" جان آقاي خراسان " همه را بخشيدي

بي سبب نيست شب جمعه شب رحمت شد

مادري گفت "حسين جان "همه را بخشيدي

 

(علي اكبر لطيفيان)

***************************

آفریدند تو را تا که مسیحا باشی

همه چون خادم دربار و تو آقا باشی

آفریدند تو را از طبق گریه‌ی نور

تا كه جانسوزترین واژه‌ی دنیا باشی

آفریدند تو را تا كه فقط ناز كنی

همه مجنون تو باشند و تو لیلا باشی


كم بیارند به پیش كرمت اهل كرم

دیگران قطره‌ی ناچیز و تو دریا باشی

تو قتیل العبراتی نه كه بر گریه‌ی ما

كشته‌ی چشم تر زینب كبری باشی

بر سر نیزه نشستی و تلألؤ كردی

مثل خورشیدی و زیباست كه بالا باشی

خیزران خورده‌ترین قاری قرآن خدا

طشت زر دیده‌ترین حضرت یحیی باشی

(علی اکبر لطیفیان)

*************************

خجالتم نده و عاصیم خطاب مکن

نده جواب مرا لااقل جواب مکن

تمام خواسته هایم برای نفسم بود

دعای من که دعا نیست مستجاب مکن

صدا بزن که سحرها کمی بلند شوم

مرا به وقت مناجات غرق خواب مکن

همینکه ترس برم داشته خودش کافیست

تو با عتاب دلم را پر اضطراب مکن

عتاب کردن تو بدتر از جهنم هست

جهنمم ببر اما دگر عتاب مکن

چقدر جار زدم من که دوستم داری

بیا مقابل مردم مرا خراب مکن

 

خودت اجازه نده بعد از این گناه کنم

زیاد روی من و توبه ام حساب مکن

اگر که عبد نبودم نجف نمی رفتم

مرا به خاطر شاه نجف عذاب مکن

سوا نکن که همه با همیم جان حسین

همه غلام حسینیم انتخاب مکن

 

(علی اکبر لطیفیان)

 ******************************
کوه عصیان به سر دوش کشیدم افسوس

لذت ترک گنه را نچشیدم افسوس

کرم و لطف تو چون سایه به دنبالم بود

من به دنبال دل خویش دویدم افسوس

تو مرا فاش به هنگام گنه می دیدی

من تو را دیدم و انگار ندیدم افسوس

تو ز لطف و کرم خود نبریدی از من

من در امواج گنه از تو بریدم افسوس

تو مرا عفو نمودی که به نارم نبری

من ز عفو تو خجالت نکشیدم افسوس

تو گناهان مرا از همگان پوشاندی

من ز فعل بد خود پرده دریدم افسوس

خرمن عمر، پراکنده شد و رفت به باد

من ِغفلت زده یک خوشه نچیدم افسوس

چشم دادی و ندیدم که ندیدم هیهات

گوش دادی نشنیدم نشنیدم افسوس

آشنا بودی و نشناختمت در همه عمر

که ز تو غیر تو را می طلبیدم افسوس

"میثم" از تیر گنه گشته وجودم چو کمان

سرو بودم ولی افسوس خمیدم افسوس

(غلامرضا سازگار"ميثم")

*************************************

 


موضوعات مرتبط: رمضان ماه مناجات با خدا
[ یکشنبه شانزدهم تیر ۱۳۹۲ ] [ 8:18 ] [ مصطفی محمدزاده ] [ ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

منتظران مشهدالرضا
لطفا در جهت پيشرفت كار نظر بدهيد و اگر شعر زيبايي داريد
خواهشمندم در قسمت نظرات قرار دهید تا در اختیار دیگر دوستان قرار گیرد.
mostafa.1108@yahoo.com
اینستاگرام
mashhad.8
مصطفی محمدزاده
لینک دوستان
لینک های مفید
امکانات وب